شنبه دوم اسفند ۱۳۹۹
دیوونه کیه عاقل کیه جونور کامل کیه
اصولا دهه 30 زندگی (دهه 40!؟) نباید اینقدر بیخود می بود. اول هاش فکر میکردم دیگه همینی که هست. چیزی بیشتر نمیخوام. همینقدری که همیشه داشتم برام بس بود. ولی بزرگ تر که شدم دیدم که کم خواستم. بیشترش رو خواستم. به اونم رسیدم. بعدش دیدم همه چیز پوچه. چیزهای پوچی خواسته بودم. معنای زندگی چیه؟ کار میکنم، پول درمیارم، خرج میکنم، دوباره این سیکل باطل هی تکرار میشه و میشه و میشه.. حتی کار نکردن و بیکار و بیعار بودن هم سیکل باطله. پوچی زندگی وقتی خیلی توی ذوق میزنه که با چیزی خوشحال نمیشی. همه آرزوهایی که داشتی کمرنگ میشن. همه اون چیزهایی که میخواستی فقط سرگرمی بودن، نه چیز دیگه ای. قبل ترها فکر میکردم که هرکی بزرگ تره لزوما بهتر و بیشتر میفهمه. اما الان میبینم که کم سن تر ها که اصلا نمیفهمن، بزرگتر ها هم گم شدن و باز هم نمیفهمن (اگرم میفهمن فقط ادعاشون میشه!).
چی شد که اینجوری شد؟ چی شد که ما به اینجا رسیدیم؟ چی شد جدا؟
برچسب : نویسنده : sepantaa بازدید : 72